اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
نه فقط برای من، بلکه فکر میکنم برای بقیه مردم هم این ۸ سال با آن ۸ سال
چندان فرقی نمیکند. شاید به حال کسانی فرق کند که چه در روزهای پایانیِ آن
۸ سال و چه در این روزها و ماههایِ پایانی دندان روی جگر نمیگذارند و
صبر پیشه نمیکنند، بلکه تندرویها و تندگوییهایی هم دارند.
یادم
هست روزهای آخر دولت خاتمی دقیقاً مثل همین روزهای آخر عمر دولت احمدینژاد
بود. هم شور و حال بین مردم و جوانان زیاد بود و هم امید به تغییر. هم
مردم از دولت خسته شده بودند و هم دولت دیگر چیزی در چنته نداشت.
اما
ما مردمی هستیم که تا عوض نشویم و تغییر نخواهیم، نه چیزی تغییر خواهد کرد
و نه کسی برای تغییر دادن خواهد آمد. انقلاب اسلامی بزرگترین فرصت و
بهترین موقعیت برای تغییر بود. هر چند انقلاب، ملّت ایران را سالها جلو
انداخت، اما باز هم جا داشت تا این ملت، خود را رشد دهد، بزرگتر فکر کند و
حافظهی تاریخی خود را تقویت کند.
زمان انتخابات ریاست جمهوری در
کشور ما مصادف است با چند انتخابات مهم در کشورهای دیگر و این فرصت خوبی
است تا خودمان را در محک مقایسه قرار دهیم. چند ماه قبل از انتخابات ریاست
جمهوری ایران، انتخابات در آمریکا و چند ماه پس از آن نیز انتخابات در
افغانستان است. میتوان بررسی خوبی داشت البته اگر حافظه تاریخیمان این
چند ماه را دوام بیاورد!
انتخابات آمریکا از آن جهت اهمیت دارد تا
ما بفهمیم که اول از همه تلاش و شایستگی اهمیت دارد و دوم آن که تا زمانی
که تعارفات را کنار نگذاریم و از قید و بند «دکتر» و «مهندس» در نیاییم،
کار به جایی نخواهیم برد. باید یاد بگیریم که از این پیشوندهای دهان پُر
کُن جز بُتسازی، چیز دیگری حاصل نخواهد شد. همچنین چهرهی واقعیِ ثبات، هر
چند با سیاستهای غیر منصفانهای که چپ و راست نمیشناسد، امُا پس از ۴۴
رئیس جمهور همچنان زیر پرچم قابل مشاهد است.
اما انتخابات
افغانستان از آن جهت برای ما با اهمیتتر است که سیر صعودی پیشرفت را در
کشور دیگری ببینیم و درس بگیریم. کشوری بحران زده که هر چند هماکنون
سالها از ما عقب است، اما پر واضح است که اگر بیدار نشویم، گوی سبقت را از
ما ربوده است. نمونهی واضح آن، عکسالعمل دو کاندیدای شکستخورده در
ایران و افغانستان بود در انتخاباتهای سال هشتاد و هشت.
به هر حال
شمارش معکوس عمر این دولت هم شروع شده است. از یک طرف مسئولین در تلاش اند
تا برنامههای این هفت-هشت ساله را به ثمر بنشانند و از طرف دیگر هم
عدهای در طبل ناسپاسی و انتقادهای مخرب میکوبند. عقل حکم میکند که این
چند ماه پایانی، زمان نتیجه است، نه وقت انتقاد، نصیحت یا حتی ارائه
راهکار!
جمهوری اسلامی ایران دوران جوانی و بلوغ خود را پشت سر
میگذارد. با ۱۰ دولت و ۶ رئیس جمهور از طیفهای سیاسی و حتی اعتقادی
مختلف، به چهل سالگی خود نزدیک شده و در آستانهی زمان پختگی قرار دارد.
زمانی که بتوان شاهد رقابتهای سالم سیاسی، حزبی و انتخاباتی بود.
نویسنده:امیرحسین فقیهی